Listen "Soall - Ta Hala Didi?"
Episode Synopsis
Words: @xSoall
Music: Mahdyar
قسمت ۱:
تا حالا ديدی خون بياد بيرون از رگش بگه
آسفالت رو ترجيح میدم به كالبد گرمم؟
بعضی وقتا آزادی در گرو عدمه
مثل قطار طویلی كه يه واگنش دررفت
تاحالا دیدی وقتی يكی خوابيده
بخوان لالایی بخونن برای چشای بستهش؟
نه كه خوابت نگيره، خيلی وقته خوابی
كه نمیخونه لالایی بیبی با صدای خستهش
اگه سگ گله طرد شه به نجاست
تو سيلاب خون قافله كدخداش هم شنا كرد
كسی ز شبگرفتگان يه فندک هم به ما نداد
كودتایی كه تاریكی عليه نور بنا كرد
انگار پذيرفته که بيشتر از اين نداره هيچ سهمی از دنيا
فهميده که راهی به بالا نيست مگه ببافه خواب رو به رويا
فهميده كه آسمون پاكش انعكاس دورغين آبه
فهميده كه حتی توی نور هم احتمال وجود سرابه
فهميده كه يا بايد عمل كرد جوری انگار كه بازی رو برندهس
يا بايد خالی كنه ميدون رو، میدونه پرواز حق يه پرندهس
رنج كشيدن حقی رو ايجاد نمیكنه
حتی اگه دورش رو قفس بست
پر كشيد، بالشو عمداً زد
همخوان:
بار و بنديل رو بست خواست سفر كنه پی الماس
يهو ديد مقصد رو آب برده و هر چی كه ساخته رو هواس
ترجيح میده پروازو، قدم بذاره رو ابرا
چون توهم واقعیتره از اين واقعيت ترسناک
قسمت ۲:
مچاله هزارياش، تو كفی بار بزنه
خرج نخ بهمنش، آب آنتن رو میبره
سگدو تو جيب كاسب لبخندش رو میخره
تصويرا میپره
يهجوری اينجا ازت لاشخور میسازه
واسه دعوا سر ..… يارو اسلحهش رو میبره
واقعيت انكاره كه عقل از سرت میپره
هيچ حقيقتی دور نيست
اين تكرار بیحاصل
هيچ كورسوی نور نيست
انگار پذيرفته كه هرچقدر بد باشه باز هم میشه اوضاع بدتر
فهميده كه حزب بادن آدما، شبا غربی و صبحا از شرق
فهميده که ثباتو تا كردن وقتی كه میشن دولا از ترس
نون تو سفره پيدا نمیشه، در رو باز كردن واسه دزدا عمداً
وقتی دستت خالی و ضعيفه، قاتلا مینويسن قدرت رو از بر
حقيقت رو با دروغ قاطی میكنن، جای دوست و دشمن رو برعكس
راه پايين به بالا بستهس كه به جای حق نصيبت میشه حسرت
جای پسانداز دود میشه دسترنجت
خرج همون يه لبخندت
همخوان:
بار و بنديل رو بست خواست سفر كنه پی الماس
يهو ديد مقصد رو آب برده و هر چی كه ساخته رو هواس
ترجيح میده پروازو، قدم بذاره رو ابرا
چون توهم واقعیتره از اين واقعيت ترسناک
Music: Mahdyar
قسمت ۱:
تا حالا ديدی خون بياد بيرون از رگش بگه
آسفالت رو ترجيح میدم به كالبد گرمم؟
بعضی وقتا آزادی در گرو عدمه
مثل قطار طویلی كه يه واگنش دررفت
تاحالا دیدی وقتی يكی خوابيده
بخوان لالایی بخونن برای چشای بستهش؟
نه كه خوابت نگيره، خيلی وقته خوابی
كه نمیخونه لالایی بیبی با صدای خستهش
اگه سگ گله طرد شه به نجاست
تو سيلاب خون قافله كدخداش هم شنا كرد
كسی ز شبگرفتگان يه فندک هم به ما نداد
كودتایی كه تاریكی عليه نور بنا كرد
انگار پذيرفته که بيشتر از اين نداره هيچ سهمی از دنيا
فهميده که راهی به بالا نيست مگه ببافه خواب رو به رويا
فهميده كه آسمون پاكش انعكاس دورغين آبه
فهميده كه حتی توی نور هم احتمال وجود سرابه
فهميده كه يا بايد عمل كرد جوری انگار كه بازی رو برندهس
يا بايد خالی كنه ميدون رو، میدونه پرواز حق يه پرندهس
رنج كشيدن حقی رو ايجاد نمیكنه
حتی اگه دورش رو قفس بست
پر كشيد، بالشو عمداً زد
همخوان:
بار و بنديل رو بست خواست سفر كنه پی الماس
يهو ديد مقصد رو آب برده و هر چی كه ساخته رو هواس
ترجيح میده پروازو، قدم بذاره رو ابرا
چون توهم واقعیتره از اين واقعيت ترسناک
قسمت ۲:
مچاله هزارياش، تو كفی بار بزنه
خرج نخ بهمنش، آب آنتن رو میبره
سگدو تو جيب كاسب لبخندش رو میخره
تصويرا میپره
يهجوری اينجا ازت لاشخور میسازه
واسه دعوا سر ..… يارو اسلحهش رو میبره
واقعيت انكاره كه عقل از سرت میپره
هيچ حقيقتی دور نيست
اين تكرار بیحاصل
هيچ كورسوی نور نيست
انگار پذيرفته كه هرچقدر بد باشه باز هم میشه اوضاع بدتر
فهميده كه حزب بادن آدما، شبا غربی و صبحا از شرق
فهميده که ثباتو تا كردن وقتی كه میشن دولا از ترس
نون تو سفره پيدا نمیشه، در رو باز كردن واسه دزدا عمداً
وقتی دستت خالی و ضعيفه، قاتلا مینويسن قدرت رو از بر
حقيقت رو با دروغ قاطی میكنن، جای دوست و دشمن رو برعكس
راه پايين به بالا بستهس كه به جای حق نصيبت میشه حسرت
جای پسانداز دود میشه دسترنجت
خرج همون يه لبخندت
همخوان:
بار و بنديل رو بست خواست سفر كنه پی الماس
يهو ديد مقصد رو آب برده و هر چی كه ساخته رو هواس
ترجيح میده پروازو، قدم بذاره رو ابرا
چون توهم واقعیتره از اين واقعيت ترسناک
More episodes of the podcast Mahdyar
Fadaei - Mamoolan
04/04/2025
Fadaei - Khodafez
04/04/2025
Shapur - Sefid
04/04/2025
Shapur - Kavir
04/04/2025
Fadaei - Ma Yademoon Nemire
12/09/2024
Fadaei - Beluga
27/08/2024
Fadaei - Khaen
27/08/2024
Fadaei - Ashegh
27/08/2024
Fadaei, Shapur - Mosallahim
27/08/2024
Fadaei - Migiri
27/08/2024
ZARZA We are Zarza, the prestigious firm behind major projects in information technology.