Liyana´s Dreamy Dental Adventure (ماجراجویی رویایی لیانا) ( IR )

01/03/2025 3 min Temporada 1
Liyana´s Dreamy Dental Adventure (ماجراجویی رویایی لیانا) ( IR )

Listen "Liyana´s Dreamy Dental Adventure (ماجراجویی رویایی لیانا) ( IR )"

Episode Synopsis

ماجراجویی رویایی لیانافصل ۱: یک روز در دندانپزشکیلیانا دختر شاد و پرانرژی ۶ ساله‌ای بود. موهای صافش تا شانه‌هایش می‌رسید و لبخند زیبایش همه را خوشحال می‌کرد. بزرگ‌ترین آرزوی او این بود که یک دندانپزشک شود! او عاشق مراقبت از دندان‌هایش بود و هرگز مسواک زدن را فراموش نمی‌کرد.یک روز، او همراه مادرش برای معاینه به دندانپزشکی رفت. وقتی دندانپزشک با روپوش سفیدش وارد اتاق شد، لیانا شگفت‌زده شد. دندانپزشک مهربان بود و لبخند گرمی داشت. لیانا با کنجکاوی تماشا کرد که چگونه دندانپزشک دندان‌هایش را بررسی می‌کند. ناگهان احساس کرد که وارد دنیای خیالی شده است!فصل ۲: کلینیک دندانپزشکی در رویالیانا ناگهان خود را در یک کلینیک دندانپزشکی درخشان و تمیز دید. او یک روپوش سفید به تن داشت و ابزارهای براق دندانپزشکی در دستانش بودند! درست در همان لحظه، یک خرگوش کوچک وارد اتاق شد و خیلی نگران به نظر می‌رسید."دندان‌هایم درد می‌کنند! حتی نمی‌توانم هویج بجوم!" خرگوش با نگرانی گفت.لیانا بلافاصله دندان‌های خرگوش را بررسی کرد. "هیچ مشکلی نیست، فقط یادت رفته که دندان‌هایت را مسواک بزنی!" او با لبخند گفت.خرگوش از او تشکر کرد و قول داد که از این به بعد همیشه دندان‌هایش را مسواک بزند.فصل ۳: شیر کوچک شجاعبعد، یک شیر کوچک وارد کلینیک لیانا شد. شیر کمی ترسیده بود. "آیا دندانپزشک‌ها درد ایجاد می‌کنند؟" با نگرانی پرسید.لیانا لبخندی زد و گفت: "البته که نه! من فقط دندان‌هایت را بررسی می‌کنم تا مطمئن شوم که سالم هستند."شیر کوچک شجاعت خود را جمع کرد و اجازه داد که لیانا دندان‌هایش را معاینه کند."همه چیز عالی است! اما از این به بعد باید کمتر شیرینی بخوری." لیانا توصیه کرد.شیر خندید و گفت: "قول می‌دهم!"فصل ۴: دندان‌های اژدهاناگهان، یک اژدهای بزرگ و سبز از در وارد شد. "لیانا، فکر می‌کنم دندان‌هایم مشکلی دارند."وقتی اژدها دهانش را باز کرد، یکی از دندان‌هایش مثل زغال داغ می‌درخشید.لیانا با دقت آن را بررسی کرد. "اوه، اژدها! تو بیش از حد غذاهای داغ خورده‌ای! به همین دلیل دندانت حساس شده است!" او توضیح داد.اژدها سرش را تکان داد و قول داد که از این به بعد بیشتر مراقب باشد.فصل ۵: بازگشت به واقعیتدر همان لحظه، لیانا احساس کرد که کسی به آرامی شانه‌اش را لمس کرد. "عزیزم، معاینه‌ات تمام شد!" مادرش گفت.لیانا با هیجان چشمانش را باز کرد. "مامان! من دندانپزشک شدم! دندان‌های یک خرگوش، یک شیر و حتی یک اژدها را بررسی کردم!" با شادی گفت.مادرش لبخند زد و گفت: "تو روزی یک دندانپزشک فوق‌العاده خواهی شد، لیانا!"فصل ۶: دنبال کردن یک رویااز آن روز به بعد، لیانا برای رسیدن به آرزویش سخت‌تر تلاش کرد. او روی عروسک‌هایش تمرین دندانپزشکی می‌کرد، به دوستانش درباره بهداشت دهان و دندان آموزش می‌داد و دانسته‌هایش را با مادرش به اشتراک می‌گذاشت.حالا او مطمئن بود که یک روز دندانپزشک واقعی می‌شود و مردم را لبخند به لب خواهد آورد!و لیانا هرگز دست از تلاش برنمی‌داشت تا رویایش را به واقعیت تبدیل کند!